مطالعهی رفتارکاربر بر اساس رویدادهایی که در مغز انسان و در مراحل مختلف رفتار اطلاعجویی رخ میدهد؛ علیرغم نوپایی روششناختی، مورد استقبال پژوهشگران حوزهی اطلاعات واقع شده است. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا با روش مرور نظاممند، وضعیت پژوهشهای انجام گرفته در عرصهی رفتار اطلاعجویی از طریق مطالعهی امواج مغزی بررسی شود و با شناسایی خلاءهای پژوهشی، پیشنهادهایی برای پژوهشهای پیشرو ارائه گردد. در این راستا، از ساختار مرور نظاممند کیتچنهام و چارترز (Kitchenham & Charters 2007) استفاده شده است. با اجرای جستجو در پایگاههای اطلاعاتی علمی به زبان انگلیسی و فارسی، در نهایت 22 منبع انگلیسی و یک منبع فارسی در بازهی زمانی سالهای 2007 تا 2020 یافت شد. در بررسی متون، برخی از مفاهیمی که فصل مشترک پژوهشها بودند، گروهبندی شده و مبنای دستهبندی موضوعی قرارگرفتند. با مرور پژوهشها، مشخص شد که بررسی «وضعیت ذهنی کاربر» (10 پژوهش) و «فعالیت امواج مغزی در مراحل مختلف رفتار اطلاعجویی» (12 پژوهش)، رویکردهای غالب موضوعی میباشند. دو مؤلفهی «بار شناختی» و «سبک شناختی» به عنوان عوامل تاثیرگذار بر وضعیت کاربر شناسایی شدند. «نوع رسانهی جستجو»، «قالب نمایش اطلاعات» و «شیوهی خواندن متن» به عنوان سه عامل تاثیرگذار بر ایجاد بار شناختی در هنگام جستجو و پردازش اطلاعات تعیین شدند. ازآنجاییکه روش مورد بررسی در این پژوهش، امواج مغزی بود؛ با مطالعهی پژوهشها مشخص شد که به دلیل اهمیت حرکات چشم در زمان خواندن، و نقش جدایی ناپذیر آن در فرآیند جستجوی اطلاعات، دادههای چشمی نیز دارای اهمیت میباشند. تحلیل امواج مغزی و اتساع مردمک چشم، از مهمترین سنجههای مورد استفاده در مطالعهی وضعیت کاربر هنگام جستجو، و «امواج آلفا و تتا» به عنوان شاخص اندازهگیری سطح بار شناختی در فرآیند اطلاع جویی شناخته شدند. همچنین، دادههای حاصل از حرکات چشم در هنگام رفتارهای جستجو، و به موازات آن میزان دشواری تکالیف که کاربر در حین جستجو احساس میکند؛ با سبک شناختی کاربران دارای همبستگی بود و درنتیجهی آن، مشخص شد که انواع مختلفی از رفتارهای اطلاعجویی قابل طبقهبندی و شناسایی است. مراحلی که فعالیت مغزی کاربران در فرآیند اطلاعجویی مورد مطالعه قرار گرفته اند؛ به ترتیب عبارت بودند از «کاوش و فرمولبندی پرسش»، «فرمولبندی دوباره پرسش و انتخاب آن»، «تصمیمگیری و قضاوت دربارهی ربط». نتایج پژوهشها نشان از تفاوت فعالیت نواحی مختلف مغزی، تغییر سطح اتساع مردمک چشم و تغییر در بسامد «امواج آلفا و بتا» در این سه مرحله از جستجو داشت. پیشنهادهای مطرح برای پژوهشهای آتی با کمک مطالعهی امواج مغزی و دستگاه الکتروآنسفالوگرافی، عبارت بودند از: بررسی رابطه همبستگی میان سبک شناختی با ویژگیهای مربوط به تکلیف و دانش زمینهای در فرآیند رفتار اطلاع جویی، توسعهی سامانههای شخصیسازی بازیابی اطلاعات با همکاری بیشتر میان متخصصان حوزه اطلاعات و علوم اعصاب، پژوهش در احساسات، خشم و خستگی هنگام رفتار اطلاعجویی با رویکرد مطالعهی مغزی، استفاده از روشهای اقتصادی و ابزارهای قابل حمل برای کاهش هزینههای پژوهشی، ایجاد زیرساختهایی با هدف افزایش تعداد جامعهی آماری، و طراحی تکالیف استاندارد در زمینهی پژوهشهای مغزی. از خلاءهای پژوهشی مطرح شده، میتوان به نیاز به پژوهش بیشتر برای درک مفاهیم پیچیدهای مانند ربط از طریق تحلیل امواج مغزی در فرآیند اطلاعجویی، و مطالعهی احساسات کاربر با رویکردهای تلفیقی اشاره نمود.
بازنشر اطلاعات | |
![]() |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |